بازدید امروز : 95
بازدید دیروز : 193
بسم الله الرحمن الرحیم
زیبایی، جمال بی مثال و شجاعت علی(ع)...
هر چقدر که بیشت می شنید بیشتر شیفته اش می کرد...
تمامی کتابفروشیها و بازار و مغزه ها را زیر و رو کرد تا اینکه
خوب که نگاه کرد نقاشی جوانی دید ناز پرورده و خوش آب و گل...
ابروانی سیاه و کشیده، چشمانی درشت و زیبا، لباسی از حریر خالص و طلا دوزی شده، عمامه ای از پارچه سبز و گران قیمت، بازوانی با عضله هایی پیچیده و قوی، شمشیری مرصع و جواهر نشان روی، کاخی زیبا پشت سر...
پرسید: عکس حضرت علی(ع) را داری؟
فروشنده یکی از همان تصاویر را نشانش داد
دقت کرد...باز هم دقت کرد... نه نمی بینم... نه جای سجده روی پیشانی و نه صورتی زرد از روزههای مداوم و گرسنگی، خوف و خشیت الهی، لباسی زاهدانه و فقیرانه، ظاهری متواضعانه و خاکی...
باخود زمزمه می کرد: علی(ع) و لباس اشرافی...؟علی و زندگی سلطنتی...؟ مگر علی اشراف زاده بود...؟
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک